صدایِ گریه ی اُم المصائبی سخت است
طنین زمزمه اش در یکایک دلهاست
شبیه فاطمه یک دست بر دعا دارد
که دستِ دیگر او بر محاسن باباست
صدایِ گریه ی اُم المصائبی سخت است
طنین زمزمه اش در یکایک دلهاست
شبیه فاطمه یک دست بر دعا دارد
که دستِ دیگر او بر محاسن باباست
چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟
رمضان که با اینهمه حُسن و زیبایی ما را مهمان خدا کرده است و خداوند متعال را میزبان ما قرار داده است؛ حالا چه احساسی نسبت به آن باید داشته باشیم؟ با چه دلی باید به سوی رمضان برویم؟ با توجه به آنهمه وعدههای خوب الهی، آیا تنها با شوق و شادی باید به سوی رمضان گام برداریم؟ یا خوف و هراس هم در این میانه جایی برای خود دارند؟
تردیدی نیست شوقِ لذت بار یافتن به چنین مهمانی کریمانهای، اولین چیزی است که بهخاطر خطور میکند. ولی همیشه اگر در کنار شوق، جایی برای خوف هم باشد، خوف خود را اول نشان میدهد و میگوید اول خیال خودت را از من راحت کن، بعد از آن به دنبال شوق خود شتاب کن. و خوب میدانید که از دلِ شوق، خوف برمیخیزد و به شوقِ اشتیاق است که باید از عوامل خوف ترسید و با آن عاقلانه برخورد کرد.
هیبت ماه رمضان
اگر حضور در محضر میزبان را در این ضیافت باور کرده باشیم و عظمت خدای رمضان را نیز دریافته باشیم، بیشک در کنار هوس ضیافت، هراس از بیادبی نسبت به این بارگاه باشکوه هم به دلمان راه مییابد و حتی قبل از خیز برداشتن برای حضور در این بار عام، خوف ظهور آنهمه عظمت در برابر وجود ناچیز ما، در جانمان جاری میشود.
مگر امام سجاد(ع) در مناجات خود هنگام وداع با ماه رمضان نمیفرمودند: «وَ [ما] أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ؛ ای ماه رمضان، تو چقدر در قلب مؤمنان با هیبت بودی.»(1) این هیبت از کجاست؟ طبیعی است این هیبت یا ناشی از تقرّب به محضر ربوبی است، و یا نشأت گرفته از اهمیت رعایت آداب و بهجا آوردن بهجای اعمال مهم ماه رمضان است تا به ساحت مقدّس پروردگار یا به ساحت قدسی ضیافت کریمانهاش بیادبی نشده باشد.
وقتی رسول خدا(ص) به جابر بن عبدالله دربارۀ برکات ماه رمضان همراه با شروط و آداب آن میفرمایند:«یَا جَابِرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَان مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَیْلِهِ وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ کَفَّ لِسَانَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْر؛ ای جابر! این ماه رمضان است (که بر ما وارد شده). هر که روزهایش را روزه بدارد و ساعتی از شبش را به مناجات برخیزد و شکم و شهوت خود را از حرام حفظ کند و زبانش را (از زشتیها) باز دارد با خارج شدن از این ماه از گناهانش هم خارج (منفک) میشود.»(2)
جابر از ثمرات و وعدههای شیرین ماه رمضان خوشحال میشود و میگوید: «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ هَذَا الْحَدِیثَ؛ یا رسولالله! چه کلام زیبایی فرمودی!» به بشارتهای رمضان اشاره میکند. ولی رسول خدا(ص) میفرمایند: «یَا جَابِرُ وَ مَا أَشَدَّ هَذِهِ الشُّرُوطَ؛ برای جابر چقدر این شروط سخت است.» در واقع به سختیهای رعایت آداب رمضان تصریح میفرمایند و میخواهند توجه جابر را به حساسیت و اهمیت رمضان جلب کنند. واضح است که رسول خدا(ص) از پیروان خوب خود میخواهند که پیش از آنکه در لذت بردن از برکات رمضان غرق شوند، نگران دقت در رعایت آداب رمضان شوند.
راحت نبودن، طبیعت یک مهمانی
البته باید از تعبیر «ضیافت» متوجه برخی وجوه صعوبت و سختی ماه رمضان شده باشیم. چون انسان در ضیافت، هرچند پُر موهبت هم باشد، نمیتواند به راحتی خانۀ خودش باشد و به دلیل مؤدب بودن، نسبت به وقتی که در خانۀ خودش هست معذّبتر است. آدم در مهمانی هرچه هم به او خوش بگذرد نمیتواند هر رفتاری که دلش میخواهد انجام دهد و بسته به درجۀ اهمیت و ابهّت مهمانی، بیش از آنکه به فکر راحتی خود باشد در اندیشۀ بهره برداری است.
نگرانی برای از دست دادن فرصت طلایی رمضان
مگر رمضان یک فرصت طلایی نیست؟ مگر ما به شدت به آن مشتاق و محتاج نیستیم؟ پس باید از خود خوفناک باشیم که مبادا این فرصت از ما فرار کند و ما در آن قرار نیابیم. هر چقدر این ضیافت عزیزتر باشد، نگرانی ما از ضایع شدن آن بیشتر خواهد بود و دلشورهها، ما را به پرسشهای بیپایان وا میدارند:
آیا بهرۀ ما از این ماه بهترین خواهد بود؟ مبادا در این ماه مبارک رمضان جزء کسانی باشیم که از روزه چیزی جز گرسنگی عایدمان نشود؟ آیا نیازهای فراوان ما، در این ماه برآورده خواهد شد؟ و سؤالهای فراوانی از این قبیل که تنها برای انسانهای بلند همّت و مشتاق پدید میآید.
مگر اینکه آنقدر از نعمات معنوی برخوردار باشیم که دیگر به بیش از آن، نیاز مبرم نداشته باشیم و برکات رمضان برای ما جنبۀ تفریح و تفنّن داشته باشند. که این حرف آنقدر سخیف و بیپایه و اساس است که قابل اعتنا نیست. چون وقتی اولیاء خدا برای دریافت ذرّهای از عنایت خدای رحمان، با اینکه برای آنها جلب رضایت خدا به هیچ وجه دشوار نیست، آنقدر تمنّا و تضرّع میکنند، تکلیف دیگران معلوم است.
ادامه دارد...
ــــــــ
(1) صحیفۀ سجّادیه، دعای 45: دعای وداع با ماه مبارک رمضان.
(2) الکافی، ج4، ص87، باب أدب الصائم، ح 2.
دکتر سید محمد حسینی بهشتی در دوم آبان سال 1307 در محله لومبان اصفهان به دنیا آمد. شهید بهشتی تحصیلات خود را تا پایان سال دوم دبیرستان در آن شهر گذراند. به خاطر علاقه شدیدی که به علوم اسلامی داشت به حوزه علمیه اصفهان وارد شد. دروس علمی را تا اواخر سطوح عالیه در همان حوزه خواند و در سال 1325 راهی حوزه علمیه قم گردید. ایشان پس از طی یک سلسله آموزش ها و کسب فیض از محضر اساتید و مراجع، به خصوص امام خمینی (ره) با عده ای از فضلای حوزه، درس اصول و فقه آیة الله داماد را که مورد علاقه طلاب جوان بود بنیانگذاری کرد. همچنین به همراه دوستان دیگرچون آیة الله شهید مطهری و فقهای دیگر در درس خارج امام خمینی ( ره) حاضر شدند.
شهید بهشتی پس از اخذ دیپلم در سال 1330 دوره لیسانس دانشکده الهیات و معارف اسلامی و همچنین در سال 1338 دوره دکترای این دانشکده را به پایان رسانید. وی از سال 1330 تدریس در دبیرستانهای قم را آغاز کرد و در سال 1333 دبیرستان دین و دانش قم را تاسیس نمود. از جمله خدمات فرهنگی ارزنده شهید بهشتی، می توان ایجاد امکانات آموزش زبان و علوم روز را برای فضلای حوزه علمیه قم نام برد. درهمین رابطه کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم را پایه گذاری کرد. شهید بهشتی در سال 1342 مدرسه علمیه حقانی را تاسیس کرد و به کمک جمعی از فضلای حوزه علمیه اقدام به تشکیل گروه تحقیقاتی پیرامون حکومت در اسلام نمود. در همان اوقات توسط سازمان امنیت " ساواک" از قم به تهران انتقال یافت و در سال 1343 در تهیه برنامه جدید تعلیمات دینی مدارس شرکت کرد و یک سال بعد یعنی در سال 1344 به آلمان عزیمت کرد. در آنجا علاوه بر یک سلسله آموزشها و حرکتها که به طور طبیعی ناشی از اصالت فکری و عمق مغز ایدئولوژیک وی بود به بنیانگذاری گروه فارسی زبان در انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا اقدام کرد.
شهید بهشتی در سال 1349 به تهران بازگشت و جلسات تفسیر قرآن ایجاد کرد . در همین رابطه با همکاری شهید دکتر باهنر و دیگران در آموزش و پرورش مشغول تهیه کتاب تعلیمات دینی مدارس شدند. در آذرماه 1357، ضمن تلاش گسترده ای جهت ایجاد روحانیت مبارز تهران به اتفاق شهیدان استاد مطهری و دکتر مفتح و آیات عظام مهدوی کنی و امامی کاشانی کوشید وجمعی دیگراز علمای مبارز درسراسر ایران به عنوان یک هسته اساسی از آن حمایت کرده و به آن پیوستند. طی سالهای 1329 تا 1332 در دفاع از حکومت ملی دکتر مصدق به همراه روحانیت مبارز از چهره های فعال و کارسازی بود که در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم در اصفهان نقش مهمی داشت.
بهشتی تنها، مرد علم و بیان و قلم نبود بلکه در میدان مبارزه نیز مردانه جنگید. به ویژه ازآغاز قیام امام خمینی (ره) در سال 1341، به همکاری با جمعیتهای مؤتلفه اسلامی برخاست و به عضویت شورای روحانیت آن انتخاب گردید.
او در برگزاری راه پیمایی های عظیم چهارم شوال و تاسوعا و عاشورای 57 نقشی مؤثر داشت. سخنرانیهای پرشور شهید مخصوصاً در روز 16 شهریور در مسجد صاحب الزمان " عج" تحرک فراوانی به مردم داد. هنگامی; که امام (ره) در پاریس بودند، برای تبادل نظر با امام (ره) به آنجا رفت و سپس به فرمان امام(ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی ایران برگزیده شد. نقش موثر و رهبری کننده ایشان در آن زمان کاملاً محسوس بود. شهید بهشتی هنگام شهادت علاوه بر رهبری حزب جمهوری اسلامی و عضویت شورای انقلاب، رئیس دیوان عالی کشور نیز بود.